كامبیز دیرباز جای مهناز افشار را گرفت، آماده ام پاشنه كفش هایم را بكشم

كامبیز دیرباز جای مهناز افشار را گرفت، آماده ام پاشنه كفش هایم را بكشم جوان بین كامبیز دیرباز جای مهناز افشار را گرفت، آماده ام پاشنه كفش هایم را بكشم


به گزارش جوان بین به نقل از خبر آنلاین، در سینما و تلویزیون نقش هایی را انتخاب كرده كه قشرهای مختلفی از مردم دوستش داشته اند، مجید سوزوكی اخراجی ها شخصیت محبوب بچه های لب خط و افراد زیادی از جامعه بود، خلیل كبابی مردی بود كه پدر و مادرهای دهه پنجاهی كه خودشان را نسل سوخته می دانند همه آمال و آرزوهایشان را در قصه زندگی اش بازخوانی كردند و اسد سریال نابرده رنج با سادگی ها و معرفت بی نظیرش برای خیلی ها خاطره ساخت. همه این انتخاب های عاقلانه، زندگی بی حاشیه، عشق به خانواده و فرزند، حضور مؤثر در موقعیت های اجتماعی از كامبیز دیرباز یك هنرمند مردمی و محبوب تولید كرده است اما اعضای پویش «بدسرپرست تنهاتر است» دلایل دیگری هم برای انتخاب او بعنوان دومین سخنگوی پویش بدسرپرست داشته اند؛ آن ها می گویند در دوره جدید فعالیت های خود می خواهند نظام خانواده را مخاطب قرار دهند و آموزش و فرهنگ سازی عمومی را آغاز كنند و در این مسیر به شخصیتی محبوب احتیاج داشتند كه در بین قشرها و طبقه های مختلف مردم حرفش برو باشد. آن ها امیدوار هستند پدر و مادرهای زیادی تحت تاثیر كامبیز دیرباز دست از شكنجه و خشونت ضد بچه ها بردارند و با كودكان خود مهربان تر باشند.
اینكه در دوره جدید این پویش چه فعالیت هایی خواهد داشت؛ كامبیز دیرباز بعنوان سخنگو چه وظایفی را بر عهده گرفته است و اصلا دلیل اینكه به این تیم پیوسته مبحث گفت وگوی خبرآنلاین با دیرباز است كه در ادامه می خوانید. چطور شد كه تصمیم گرفتید بعنوان سخنگو به پویش بدسرپرست تنهاتر است بپیوندید؟ اخبار تلخ و دردناكی كه در سال های اخیر از كودك آزاری های مختلف منتشر می شد قلب هر انسانی را به درد می آورد، من پس از ماجرای آنتا، اهورا، رقیه و محمدطاها قفسه سینه ام تنگ شده بود و می دانم كه خیلی های دیگر هم حال من را داشتند، آخرین مواردی كه اتفاق افتاد؛ ماجرای كودكان ماهشهری و نگار بود كه نامادری و پدر شكنجه شان داده بودند. واقعا احساس كردم نفس در سینه ام حبس شده. من یك پدر هستم، همه زندگی ام به یك تار موی دخترم بند است، با خنده اش دنیا مال من می گردد و تحمل یك زخم كوچك روی دستش را ندارم، چطور پدری می تواند با دخترش این طور وحشیانه رفتار كند؟ برای من این سؤال بزرگ بی جواب مانده بود كه آیا نمی گردد كودكان را از سرپرست بی صلاحیت قبل از اینكه اتفاقی برایشان بیفتد جدا كرد؟ پس معضل كودك آزاری برای شما دغدغه شده بود؟ برای چه كسی دغدغه نشده؟ اخبار تلخ و دردناك این سال ها روح و روان همه ما را آزرده كرده، بله برایم دغدغه بود و الان خیلی بیشتر هم دغدغه شده اما در عین حال همواره از فعالیت های اجتماعی به شكل اینكه حالا به واسطه محبتی كه مردم به من دارند، سفیر جایی بشوم و یك حضور تشریفاتی بی خاصیت داشته باشم به شدت گریزان بودم. چرا؟ چون معتقدم آدم یا نباید جایی برود و مسئولیتی را قبول كند یا اگر هست باید حضور مؤثر داشته باشد. ضمن اینكه جامعه نسبت به حضور سلبریتی ها در موضوعات مختلف اجتماعی و یا حتی سیاسی دافعه ای پیدا كرده و این به نظرم خوشایند نبود. خیلی نمی خواهم وارد این بحث شوم چون معتقدم همكاران من به نیت خالصانه و با هدف اصلاح و كمك وارد حیطه های اجتماعی می شوند... اما به هر حال در عین اینكه گریزان بودید، پذیرفتید بعنوان سخنگو همراه تیم «بدسرپرست تنهاتر است» باشید؟ پذیرفتم چون حوزه فعالیت تیم بدسرپرست خیلی متفاوت می باشد، اول اینكه «سخنگوی پویش بدسرپرست تنهاتر است» یك عنوان تشریفاتی صرف نیست ما مقرر است وارد كارهای اجرایی بشویم، به قول قدیمی ها آستین هایم را بالا زده ام و آماده ام پاشته كفش هایم را هم بكشم. دوم اینكه این پویش رفاقت خودش را به جامعه ثابت كرده، دو سال پیش كه دوستان روزنامه نگار من با دست خالی و بی هیچ پشتوانه ای این پویش را آغاز كردند؛ آگاهی عمومی نسبت به مفهوم بدسرپرستی مثل الان نبود، كمتر كسی می دانست لایحه ای در پشتیبانی از حقوق كودكان از این مجلس به مجلس دیگر می رود و نتیجه نمی گیرد، بچه ها خیلی كاركردند تا بتوانند در جامعه این مفهوم را جا بیندازند كه كودك بدسرپرست خیلی بیشتر از كودك بی سرپرست نیاز به حمایت و مراقبت دارد.
لایحه پشتیبانی از كودكان و نوجوانان اگر به یك مطالبه جدی اجتماعی تبدیل نمی شد ممكن بود ۱۰ سال دیگر هم خاك بخورد، سوم اینكه این كمپین اصلا ورود و خروج مالی ندارد ما كمك مالی جمع نمی نماییم. هدف ما ساختن دنیایی بهتر برای كودكان است، قرار نیست ماهی دست كسی بدهیم، می خواهیم كمك نماییم همه با هم ماهیگیری را یاد بگیریم. در كنار همه این دلایل كه به نظرم هر كدام جداگانه جای بحث دارد، چیزی كه در این كمپین وجود داشت و من را امیدوار می كرد، وحدت و یكدلی جامعه هنری و جامعه رسانه ای برای حل یك معضل اجتماعی بود. پویش بدسرپرست تنهاتر است امروز به اهداف فاز اول و دوم خود یعنی تبیین مفهوم بدسرپرستی در جامعه و اصلاح قوانین با استفاده از پیگیری لایحه پشتیبانی از كودكان و نوجوانان رسیده و این اتفاق نمی افتاد اگر دوستان من در خانه سینما در سال 95 كه این پویش شكل گرفت، به میدان نمی آمدند و جامعه هنری را برای پیوستن به این كمپین ترغیب نمی كردند. برای خودتان سؤال نشد كه چرا از میان ۴۵۰ هنرمندی كه حامی این پویش هستند چرا شما بعنوان سخنگو انتخاب شده اید؟ اتفاقا نخستین سؤالی كه از دوستانم كردم همین بود... و پاسخی كه شنیدید؟ بچه ها گفتند در فاز جدید فعالیت های پویش، نیاز به فردی دارند كه در بین اقشار مختلف جامعه محبوبیت داشته باشد. به قول خودشان حرفش برو باشد، به گواهی آمار موجود اغلب خشونت ها از سوی پدرها اتفاق می افتد و ما چاره ای نداریم جز اینكه با خانواده های صدمه پذیر و صدمه دیده وارد گفت وگو شویم، دوستان پس از چند جلسه بررسی همه جوانب در اتاق فكر كمپین به اسم من رسیدند. قرار است شما بعنوان سخنگو چه كار كنید؟ فرهنگ سازی و آموزش عمومی و پیگیری وظایف نهادهایی مثل آموزش وپرورش، صداوسیما و اورژانس اجتماعی بر مبنای آنچه در لایحه پشتیبانی از كودكان و نوجوانان تصویب شده برنامه ما در دوره جدید است. خودتان بهتر می دانید كه فرهنگ سازی و آموزش عمومی كار یك سال و دو سال نیست. ما هم ادعا نكردیم یك شبه می خواهیم همه چیز را اصلاح نماییم، خودمان هم خوب می دانیم تازه اول راهیم. همان روز كه لایحه در مجلس تصویب گردید با دوستانم در پویش صحبت می كردیم و همه بر این باور بودیم كه كار اصلی ما شروع شده است. تازه می خواهیم با تاكید بر قانون وارد مراحل اجرایی شویم تا آنجا كه می توانیم كمك نماییم خانواده ها خشم خودشان را كنترل كنند و با بچه ها رفتار بهتری داشته باشند و آنجا كه آموزش و گفت وگو نتیجه ای ندارد از قانون كمك بگیریم. یعنی قصد دارید وارد فضای ارتباط بین فردی شوید و با خانواده ها گفت وگو كنید؟ بله مگر چاره دیگری هم هست؟ اگر با خانواده های صدمه پذیر گفت وگو نكنیم كه همین طور باید شاهد اخبار تلخ كودك آزاری باشیم، این را هم بگویم كه من روی كمك دوستانم در صداوسیما حساب كرده ام، خیلی هم حساب كرده ام. ما باید از برنامه سازان و مدیران صداوسیما بخواهیم برنامه هایی را به آموزش كودكان و آشنایی آن ها با حقوقشان اختصاص دهد، ما باید از بهزیستی بخواهیم اورژانس اجتماعی را تقویت كند؛ می دانید ما در پویش خودمان هر هفته ما چند گزارش داریم كه با اورژانس اجتماعی برای اطلاع از كودك آزاری تماس گرفتند و پیگیری نشده؟! مدرسه باید محیط امن برای كودك باشد، ما روی كمك و حضور مؤثر معلمان عزیز خیلی حساب كردیم. به خدا غیرممكن نیست اگر همه كمك نماییم اگر همه احساس مسئولیت نماییم اگر بی تفاوت نباشیم. اگر نگوییم بچه خودش است به ما چه ارتباط دارد... كار سختی را شروع كردید كه امكان دارد در دراز مدت نتیجه بگیرید، چقدر احتمال دارد كه میان راه خسته شوید و رها كنید؟ فكرهایم را كردم و بعد آمدم. به این هم فكر كردم كه امكان دارد خسته شوم اما از خدا خواسته ام به من انرژی و توان بدهد كه رها نكنم به خصوص كه در همین مدت كمی كه به تیم پیوستم، چیزهایی دیدم كه انگیزه ام را چند برابر كرد. چه چیزهایی؟ در یكی از این مراكز پشتیبانی از كودكان كار بچه هایی را با اندام نحیف دیدم كه بدون استثنا هر شب با كابل و شیلنگ كتك می خورند، یكی شان می گفت هر شب ساعت 12 شب باید یك مسیر طولانی را برود تا برای پدرش تریاك بگیرد و بیاورد. یكی از مسئولان مدرسه ای مختص كودكان كار می گفت اینجا بچه هایی داریم كه خانواده از مدرسه به جهت اینكه بچه چند ساعت در روز بیاید درس بخواند رسما باج می گیرند.
در یك مركز نگهداری از دختران، دختربچه ای هفت- هشت ساله دیدم كه از خانواده جدا شده بود، خیلی برای مادربزرگش بی قراری می كرد و از حرف هایش مشخص بود كه اصلا هم در خانه شكنجه جسمی و عاطفی نمی شده از مددكار مجموعه پرسیدم چرا این بچه را از خانواده جدا كردید گفتند آن خانم مادربزرگ واقعی بچه نیست و درواقع او را خریده و از بچه بعنوان وسیله ای برای نقل وانتقال مواد مخدر استفاده می كرده است. با دیدن این صحنه ها متوجه شدم عمق فاجعه خیلی بیشتر از این هاست و اگر كاری نكنیم اصلا بعید نیست جامعه چند سال دیگر از این حجم صدمه منفجر شود. مبحث كودكان كار و خیابان كه تبدیل به یك معضل اجتماعی فراگیر شده...
كه اغلب آن ها هم چه مهاجر باشند چه ایرانی، كودكان بدسرپرست هستند. چرا ما تكلیفمان با بچه های كار روشن نیست؟ یكی می گوید اجناسشان را بخریم، یكی می گوید نخریم اگر بخریم بیشتر توسط خانواده استثمار می شوند اما با آنها رفتار خوبی داشته باشیم. برخی هم كه اصلا كاری به این كارها ندارند، می خواهند خشم خویش را از زمین و زمان سر این بچه ها در خیابان خالی كنند. برای اینكه جامعه برای مواجهه با این كودكان آموزش ندیده است... تاكنون نشده یك كارشناسی بیاید مثلا در همین تلویزیون و به مردم بگوید چه باید بكنند. هم جامعه آموزش ندیده هم چون صدمه های این بچه ها با هم متفاوت می باشد نمی توان یك نسخه ثابت برای همه پیچید؛ من پسر بچه ای ۱۱ ساله را دیده ام پدر خانواده را رها كرده و رفته، مادر بیمار است و سه تا خواهر و برادر كوچك تر هم دارد و نان آور خانه است. با همین جوراب فروختن سر چهارراه خرج خانه را می دهد، خب ما هم از او خرید نكنیم چه باید بكند؟ در عین حال دختربچه ای را هم دیدم كه سر چهارراه كار می كند شب دودستی پول هایش را تحویل پدر معتاد می دهد، بارها هم مورد تعرض جنسی قرارگرفته و مدرسه هم نمی گذارند برود. متأسفانه با فراوانی انواع صدمه روبه رو هستیم و نسخه واحد جواب نمی دهد. و تازه این ها صدمه های عریان جامعه است كه می بینیم و صدمه های پنهانی هم وجود دارد. صدمه های عریانی كه انگار قصد كرده ایم آن ها را نبینیم؛ تا چند سال پیش با پدیده كودكان كار روبه رو بودیم كه سراغ آدم می آمدند و به اصرار چیزی را به ما می فروختند اما به هر حال با افراد جامعه ارتباط می گرفتند، با ما حرف می زدند. الان با پدیده كودكان زباله گرد روبه رو هستیم، بچه های آدم گریز كه كلامی با شما حرف نمی زنند و تا كمر در سطل های زباله فرورفته اند این ها اگر یك روزی تصمیم بگیرند انتقام محرومیت هایشان را از جامعه بگیرند چه بلایی سر تك تك ما می آید؟ آن وقت می توانیم ادعا نماییم بچه های ما در امان هستند؟ این بچه ها یك روزی این همه بی تفاوتی و خشونت را در جامعه بازتولید می كنند و این اخطار را باید جدی گرفت. درباره بازتولید خشونت در جامعه صحبت كردید، خیلی از بزه كاران اجتماعی و كودك آزاران به این نكته اعتراف كرده اند كه خود هم در كودكی قربانی خشونت شده اند. و این چرخه خشونت تا وقتی كه سه اصل آگاهی، آموزش و پیشگیری را جدی نگیریم ادامه خواهد داشت. به آمار كودك آزاری چند سال اخیر و اتفاقاتی كه افتاده رجوع كنید متوجه می شوید چقدر خشونت پنهان و صدمه درون خانه ها هست كه جان و روان بچه ها را به خطر می اندازد و متأسفانه ما هنوز نتوانسته ایم در حوزه پیشگیری عملكرد موفقی داشته باشیم. محمدطاها دو سال پیش با یك ضربه پس گردنی پدر از دنیا رفت، حتماً قصه اش را می دانید، از سر لجبازی لیوان شیر را از دست نامادری گرفت و پرتاب كرد پدر به قصد تنبیه یك پس گردنی به بچه زد، سرش خورد به پایه مبل و از دنیا رفت. بماند كه نامادری در دادگاه گفت بچه هر وقت از پیش مادر واقعی اش برمی گشته لجبازی می كرده. اینجاست كه می گویم رادیو و تلویزیون می تواند اثرگذار باشد ما باید با خانواده ها حرف بزنیم، پدر و مادر عزیز لطفا دست روی بچه بلند نكنید، لطفا بچه ها را شكنجه عاطفی ندهید، خانم و آقای عزیز اگر می خواهی از همسر سابق ات انتقام بگیری بچه را وسیله نكن. پدر علی یك لحظه دچار جنون شد بچه را از پل كابلی وسط شهر مشهد پرتاب كرد پایین و كشت. این بچه داشت با مادرش زندگی می كرد، پدر رفت حضانتش را گرفت بعد نتوانست او را تحمل كند چون بهانه گیری می كرد؛ زد بچه را كشت. اگر دادگاه قبل از سپردن كودك به پدر صلاحیت و سلامت او را بررسی می كرد آیا این اتفاق می افتاد؟ مادر سارای چهارساله بچه را با قرص برنج كشت كه بتواند دوباره ازدواج كند، این زن حتماً سلامت روانی نداشته و چه كسی باید این صلاحیت را بررسی كند؟ شما چطور می خواهید با پدر و مادر فرزندكش وارد گفت وگو شوید و اصلا چقدر امیدوار هستید كه بتوانید نتیجه بگیرید؟ اول اینكه این پدر و مادرهای فرزندكش هیچ كدام از مریخ نیامده اند؛ همه تا پیش از این اتفاق داشتند مثل ما زندگی می كردند و هیچ كس از مشكلات روحی آن ها خبر نداشت، دوم اینكه متأسفانه جامعه امروز ما به دلایل مختلف شرایط را برای بروز خشونت و بزه كاری فراهم نموده پس محتمل است كه هركدام از ما یك روزی پدر محمدطاها یا مادر سارا شویم. هیچ استثنایی هم وجود ندارد، اگر نتوانیم خشم خودمان را كنترل نماییم اگر برای درمان اختلالات روانی خود اقدام نكنیم اصلا بعید نیست. اینجاست كه می گویم با خانواده ها باید حرف زد. جامعه ما به یك روان درمانگری اساسی نیاز دارد. البته كه گفت وگو و آموزش بعضی از خانواده های آزارگر هم فایده ندارد و اینجا باید قانون وارد عمل شود. من و شما هم باید بدانیم حق نداریم تماشاگر خاموش كودك آزاری باشیم، حق نداریم بی تفاوت و منفعل رفتار نماییم. اگر هركسی محیط اطراف خودش را مراقبت كند كه هیچ كودكی صدمه نبیند، دیگر این اخبار تلخ را نخواهیم شنید. به عنوان آخرین سؤال، واكنش عمومی و اطرافیان نسبت به مسئولیت اجتماعی جدید شما چگونه بود؟ دوستانم كه در پویش گفتند همه از این انتخاب استقبال كردند، واكنش اطرافیان خودم هم متفاوت بود، برخی هم گفتند ریشه همه این صدمه ها فقر است و تا بحران فقر حل نشود هیچ مشكلی حل نمی گردد. خب من هم در همین جامعه زندگی می كنم و می دانم فقر و اعتیاد ریشه همین این صدمه هاست ولی چه می گردد كرد، بحران فقر را كه من نمی توانم حل كنم، نه تخصصش را دارم نه امكاناتش را اما می توانم و وظیفه دارم برای اصلاح جامعه ام و ساختن دنیایی امن برای كودكان سرزمینم تلاش كنم. ۴۲۲۳۸

1397/06/11
13:11:51
5.0 / 5
4188
تگهای خبر: آموزش , ازدواج , بحران , بهزیستی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۹ بعلاوه ۵
جوان بین Javanbin
javanbin.ir - حقوق مادی و معنوی سایت جوان بین محفوظ است

جوان بین

اخبار جوانان و نوجوانان