سفارشات پنتاگون به هالیوود
جوان بین: نگاهی به فیلم «خانه ای از دینامیت» که حمله اتمی ایران، چین، روسیه یا کره شمالی به آمریکا را پیش بینی کرده است.
چند فیلم مهم خارجی امسال، در ظاهر یا در باطن، به وضعیت ملتهب و هابزی جهان امروز پرداخته اند که تعدادی از آنها را در چند ماه اخیر در همین صفحه از روزنامه تحلیل و مرور کردیم.
«خانه ای از دینامیت» شاید از تمام موارد قبلی، غلیظ تر و آشکارتر در اینباره طرح مسئله کرده باشد؛ فیلمی که جدید ترین اثر کاترین بیگلو، فیلمساز مهم آمریکایی در ژانر تریلر سیاسی است که توسط نتفلیکس توزیع شده و در جشنواره ونیز امسال برای دستیافتن به جایزه شیر طلایی رقابت کرده است.
ادریس آلبا و ربکا فرگوسن در تیم پرتعداد بازیگران فیلم حضور دارند و فیلم نامه «خانه ای از دینامیت» را نوا اپنهایم نوشته که سوابق رسانه ای و تلویزیونی اش از سوابق سینمایی اش برجسته تر است؛ او مدتی رئیس شبکه خبری ان بی سی نیوز بود که یکی از رسانه های هم جهت با دموکرات های آمریکاست. نوا اپنهایم پیش از این هم فیلم نامه «جکی» را نوشته بود که یک فیلم زندگینامه ای در رابطه با همسر جان. اف کندی است.
«خانه ای از دینامیت» در پایگاه راتن تومیتوز برمبنای ۱۹۰ نقد، امتیاز بالای ۷۹ از ۱۰۰ را به دست آورد و متاکریتیک هم امتیاز ۷۵ درصد را به آن مختص کرده است. امسال سال سینمایی پرباری است و رقابتها به نظر تنگاتنگ می آید اما امکان دارد این فیلم برای نامزدی در قسمتهایی مثل بهترین بازیگر زن نقش اصلی یا بهترین فیلم نامه اورجینال در اسکار شانس داشته باشد.
* کابوس حملات اتمی
به نظر می رسد وحشت از بمب اتم، آمریکایی ها را رها نمی نماید. آنها که خود تنها کشور جهان هستند که از سلاح اتمی ضد شهرها و اهداف غیر نظامی بهره برده اند، همواره کوشیده اند جلوی دستیابی رقبا و غیر خودی ها را به این جنگ افزار ویرانگر بگیرند تا توازن قوا در جهان بطورکامل به نفع آنها باشد.
فیلم «خانه ای از دینامیت» دقیقاً در رابطه با این نگرانی است. از نظرگاه سیاست بین الملل، بنظر می رسد از دوران جنگ سرد به بعد، هیچگاه جهان تا این اندازه، به شعله ور شدن جنگ های بزرگ میان قدرت ها و تهدید اتمی نزدیک نبوده است. در دورانی که به قول کارشناسان این حوزه، نظم پیشین تک قطبی بعد از فروپاشی شوروی دارد پوست می اندازد و جهان وارد دورانی از چند قطبی می شود که ازقضا همزمان با ظهور چهره های راستگرای ساختارشکنی مثل ترامپ در میدان سیاست جهانی است، طبیعی بنظر می رسد از هالیوود هم واکنش های گوناگونی در اینباره دیده شود.
فیلم جدید کاترین بیگلو در چنین کانسپتی از معادلات جهانی تولید شده و دغدغه های جریانات نزدیک به دموکرات های آمریکا را بازتاب می دهد.
فیلم در رابطه با پرتاب یک موشک ناشناس با کلاهک اتمی به سوی خاک آمریکاست که توانسته فیلترهای تشخیص و پیشگیری اطلاعاتی و دفاعی آمریکا را پشت سر بگذارد و صرفا ۱۸ دقیقه تا برخورد به شیکاگو فاصله دارد. یک وضعیت نفسگیر و پرتلاطم که در اتاق های تصمیم گیری و مدیریت آمریکا روایت می شود و در رابطه با دغدغه های پرچالشی مثل بازدارندگی، دیلمای اخلاقی پاسخ ویرانگر، خطرات نوظهور امنیتی در سطح جهان و واقعیات تنازعات سیاسی کلان طرح مسئله می کند.
* کاترین بیگلو و سیاست در آثارش
کاترین بیگلو اولین کارگردان زنی بود که برنده اسکار بهترین کارگردانی شد. شاید بتوان گفت مضمون زدگی و داوری های ایدئولوژیکی که به اعتبار جایزه اسکار در سالهای اخیر لطمه زده، با جایزه گرفتن کاترین بیگلو شروع شد!
سال ۲۰۰۹، در دورانی که اوباما بتازگی به قدرت رسیده بود و افکار عمومی غرب، دولت بوش را بابت جنگ پرهزینه و ظالمانه اش در عراق و افغانستان ملامت می کرد، کاترین بیگلو فیلمی در رابطه با جنگ عراق ساخت و در آنجا تاثیرات روانی جنگ بر سربازان آمریکایی را به تصویر کشید؛ فیلمی به نام «مهلکه» که ۹ نامزدی در جوایز اسکار آن سال به دست آورد و ۶ جایزه شامل بهترین فیلم، کارگردانی و فیلم نامه اورجینال را تصاحب کرد. شاید تا قبل از آن، نام کاترین بیگلو چندان شناخته شده نبود و فیلمهای قبلی اش کمتر مورد توجه واقع می شدند اما او با «مهلکه» که به جز خصوصیت های فنی و سبک کارگردانی مستندگونه اش، مزیت دیگری نداشت، تبدیل به یک فیلمساز مهم آمریکایی شد.
شاید این موفقیت بزرگ سبب شد که بیگلو در تجربه بعدی خود سراغ یک موضوع جنجالی دیگر در سیاست خارجی آمریکا برود؛ یعنی ماجرای شکار و به قول خود آمریکایی ها «قتل هدفمند» اسامه بن لادن که کاترین بیگلو با همان لحن تلخ و گزنده و سبک مستندگونه کارگردانی، آنرا ساخت و مجدداً در فصل جوایز مورد توجه قرار گرفت و ۵ نامزدی اسکار را به دست آورد که شاید اگر آن سال فیلم خوش خدمت کننده تری مثل «آرگو» نبود، «۳۰ دقیقه بعد از نیمه شب» کاترین بیگلو بخشی از موفقیتهای «مهلکه» را تجدید می کرد.
«۳۰ دقیقه بعد از نیمه شب» واضحاً سیاسی تر و صریح تر از «مهلکه» بود و اهتمام می کرد حقیقت عریان تصمیمات و مأموریت های امنیتی آمریکایی ها را نشان دهد. در آن زمان، نشان دادن شکنجه در اعتراف گیری توسط آمریکایی ها جنجال برانگیز شد و بیگلو معتقد بود تلاش دارد نوعی سینمای شبیه به ژورنالیسم را پیگیری کند که تلفیقی از واقع گرایی حرفه ای، افشاگری و طرح مسئله در آن باشد و نه صرفا زنده باد و مرده باد گفتن و بیانیه صادر کردن سیاسی. گویی او قصد داشت مشابه تست رورشاخ
(Rorschach test) روانکاوان، تصویری به مخاطب خود ارائه کند تا او باتوجه به پیشینه و طرز فکرش از ظن خود یار اثر شود و به سوالات مطرح شده در فیلم بیگلو فکر کند. این رویکرد تا حدودی در «خانه ای از دینامیت» هم تکرار شده است.
* روایت یک فاجعه انسانی در ۳ پرده
در «خانه ای از دینامیت» مقرر است ماجرای حمله اتمی به شیکاگو را در زمان فیزیکی برابر با زمان دراماتیک با روایتی غیرخطی در ۳ لایه ببینیم. لایه اول، سطح خُرد که داستان از زاویه دید افسران اتاق وضعیت کاخ سفید و سربازان پایگاه های نظامی ارتش آمریکا روایت می شود؛ لایه دوم، سطح میانی که داستان از زاویه دید برخی مدیران و کارگزاران مثل فرماندهان نظامی و دیپلمات ها بازگو می شود و نهایتا لایه سوم، سطح کلان که وزیر دفاع و شخص رئیس دولت آمریکا با ماجرا روبه رو می شوند.
فیلمنامه «خانه ای از دینامیت»، با مهارت نوشته شده و با این حال که ضرباهنگ را حفظ می نماید و سراغ تکرار و پرگویی نمی رود، می تواند نمایی از اندرونی کاخ قدرت آمریکایی ها نشان دهد و مخاطب را دست کم تا حدی با آن طرز فکر، ملاحظات و رویه های بروکراتیک و ساختاری که در بالاترین رده سیاست غرب جریان دارد، آشنا کند.
البته این فیلم هم مثل هر فیلم هالیوودی جریان اصلی دیگری، حواسش هست تصویری که از ساختار و کارگزار آمریکایی نشان می دهد، از ملاحظات ملی و میهنی عدول نکند اما به هر نحو، سویه هایی از نگره انتقادی و پرسشگری در نوع مناسبات قدرت در این کشور مطرح می کند که می تواند جالب توجه باشد.
فیلم قصد تعیین تکلیف و پاسخ دادن قطعی به سوالات اخلاقی و سیاسی خودرا ندارد و با پایانی باز، تأکید بر یک طرح مسئله صرف می کند. همین طور با ارجاع به زمینه های ملی آمریکایی مثل نبرد گتیسبرگ در جریانات استقلال آمریکا، تأکید بر پرچم، مشارکت فعال مهاجران از ملیت های مختلف و ارزش های سنتی آمریکا مثل خانواده هسته ای، تعلق خود به نظم موجود را نشان میدهد و تأکید دارد که اگر نقدی هم مطرح کرده، نقد درون گفتمانی است.
* جناح چپ سیاست در آمریکا، جهان را به چه صورت می بیند؟
در بین فیلم هایی که طی سالهای اخیر در رابطه با سیاست در آمریکا ساخته شده، «خانه ای از دینامیت» در کنار «معاون» و «به بالا نگاه نکن» قرار می گیرد که زاویه دید دموکرات ها را در حکمرانی پشتیبانی می کند.
در «خانه ای از دینامیت»، رئیس دولت آمریکا یک مرد خوش قلب سیاهپوست است که وسط یک مراسم ورزشی و سخنرانی برای کودکان بسکتبالیست، آگاه می شود که به خاک آمریکا حمله اتمی شده و سریعاً باید تصمیم بگیرد که چه واکنشی نشان دهد! فیلم علاقه خود به این طیف سیاسی در آمریکا را با نشان دادن عکس باراک اوباما هم مجدد تکرار می کند و از این حیث، بامزه است که در کانسپت التهاب در سیاست جهان که دونالد ترامپ در رخ دادنش نقش بسیاری داشته، هیچ نماینده ای از افراطیون جمهوری خواه در فیلم وجود ندارد و نتیجه این شده که فیلم نشان میدهد آمریکایی های اصطلاحا نایس مشغول زندگی شرافتمندانه خود هستند که یک مشت از خدا غافل که مشخص نیست روس، چینی یا کره ای (از نوع شمالی اش) هستند، خواب و خوراک را بر این موجودات نجیب و صلح طلب حرام کرده اند.
البته آنجایی که نوبت پاسخ به حمله می شود، همان موجودات صلح طلب و خوش قلب، تردید چندانی در لزوم اصل پاسخ اتمی ندارند و به رغم این که کشور حمله کننده معین نمی باشد، انتقام از رقبای شرقی اجتناب ناپذیر تلقی می شود و صرفا بحث بر سر این است که آیا باید یک نابودی تمام عیار در کره زمین ایجاد کرد یا با تعداد محدود بمب اتم، تر و خشک همزمان ادب شوند!
موقعی که فیلم به مسؤولیت آمریکا در پیش آمدن چنین فاجعه ای می پردازد، صرفا از یک تعبیر کلی «ما خانه مان را روی دینامیت بنا کردیم» استفاده می نماید که حتی مرجع ضمیرش معلوم نیست که در مجموع نوع بشر مد نظر است یا سروران آمریکایی.
فیلم می خواهد بگوید که ایده منع اشاعه سلاح اتمی که بعد از جنگ سرد بر لزوم آن تاکید شده بود، باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد اما به این سؤال بدیهی پاسخ نمی دهد که چرا هرگاه از خطر بمب اتم سخن به میان می آید، بمب اتم غیر خودی ها محل نگرانی است و بطورمثال هیچ عیبی ندارد یک رژیم قلدر و آدمکش مثل اسرائیل، از این سلاح برخوردار باشد و حتی بتواند با مظلوم نمایی، مجوز حمله به تأسیسات هسته ای کشورهایی که بمب اتم ندارند را کسب کند.
«خانه ای از دینامیت» نشان میدهد که چه طور وقتی پای امنیت قطب لیبرال دموکراسی در جهان مطرح باشد، دموکرات و جمهوری خواه دیگر تفاوتی ندارند و ارزش های غرب مثل حقوق بشر، مقررات بین المللی و پلیس جهان بودن آمریکا از اولویت خارج می شود و چاره، خاکستر کردن رقباست تا یک وقت طمع سوءاستفاده و تحکیم قدرت به سرشان نزند.
این فیلم همین طور همگامی میدان و دیپلماسی را هم در آمریکا بخوبی نشان می دهد، جایی که دیپلمات آمریکایی در همسویی با فرماندهی نظامی، روسیه را تهدید به اقدام پشیمان کننده می کند، بدون این که گزینه صلح آمیز تضمین شده ای روی میز باشد. شاید برای ایرانی ها در این مقطع زمانی، اشارات فیلم به مفاهیم و مواردی مثل دفاع موشکی، بمب افکن های ب۲، سامانه های راداری، بازدارندگی از راه انجام پاسخ ویرانگر و اشاراتی به ایران (آن هم با اشاره ای عجیب به شهر خرم آباد!)، جالب توجه باشد و تجربه دیدن این فیلم را نسبت به هر فیلم تریلر سیاسی هالیوودی اخیراً تولید شده ای، متمایز کند.
کاترین بیگلو در «خانه ای از دینامیت» با مهارت بالایی، قصه نهاد ناآرام جهان امروز را روایت می کند و اهتمام دارد فیلم خودرا به یک تجربه نفسگیر از طرح سوالات اخلاقی در رابطه با به کارگیری سلاح اتمی و لزوم پایان دادن به عمر زرادخانه های هسته ای تبدیل کند اما با نادیده گرفتن سهم آمریکا در ناعادلانه کردن مناسبات ژئوپلیتیک جهان، عملا طرح مسئله ای جهت دار و دارای سوگیری ارائه می کند که با واقعیات تاریخی انطباق ندارد.
منبع: وطن امروز
خلاصه اینکه چند فیلم مهم خارجی امسال، در ظاهر یا در باطن، به وضعیت ملتهب و هابزی جهان امروز پرداخته اند که بعضی از آنها را در چند ماه اخیر در همین صفحه از روزنامه تحلیل و مرور کردیم.
خانه ای از دینامیت شاید از تمام موارد قبلی، غلیظ تر و آشکارتر در این زمینه طرح مساله کرده باشد؛ فیلمی که جدیدترین اثر کاترین بیگلو، فیلمساز مهم آمریکایی در ژانر تریلر سیاسی است که توسط نتفلیکس توزیع شده و در جشنواره ونیز سال جاری برای رسیدن به جایزه شیر طلایی رقابت کرده است.
ادریس آلبا و ربکا فرگوسن در تیم پرتعداد بازیگران فیلم حضور دارند و فیلمنامه خانه ای از دینامیت را نوا اپنهایم نوشته که سوابق رسانه ای و تلویزیونی اش از سوابق سینمایی اش برجسته تر است؛ او مدتی رییس شبکه خبری ان بی سی نیوز بود که یکی از رسانه های همسو با دموکرات های آمریکاست. شاید تا پیش از آن، نام کاترین بیگلو چندان شناخته شده نبود و فیلمهای قبلی اش کمتر مورد توجه واقع می شدند اما او با مهلکه که به جز خصوصیت های فنی و سبک کارگردانی مستندگونه اش، مزیت دیگری نداشت، تبدیل به یک فیلمساز مهم آمریکایی شد.
شاید این موفقیت بزرگ سبب شد که بیگلو در تجربه بعدی خود سراغ یک مبحث جنجالی دیگر در سیاست خارجی آمریکا برود؛ یعنی ماجرای شکار و به قول خود آمریکایی ها قتل هدفمند اسامه بن لادن که کاترین بیگلو با همان لحن تلخ و گزنده و سبک مستندگونه کارگردانی، آن را ساخت و مجدداً در فصل جوایز مورد توجه قرار گرفت و ۵ نامزدی اسکار را به دست آورد که شاید اگر آن سال فیلم خوش خدمت کننده تری مثل آرگو نبود، ۳۰ دقیقه پس از نیمه شب کاترین بیگلو بخشی از موفقیت های مهلکه را تجدید می کرد.
۳۰ دقیقه پس از نیمه شب واضحاً سیاسی تر و صریح تر از مهلکه بود و اهتمام می کرد حقیقت عریان تصمیمات و مأموریت های امنیتی آمریکایی ها را نشان دهد. فیلم علاقه خود به این طیف سیاسی در آمریکا را با نشان دادن عکس باراک اوباما هم مجدد تکرار می کند و از این حیث، بامزه است که در کانسپت التهاب در سیاست جهان که دونالد ترامپ در رخ دادنش نقش بسیاری داشته، هیچ نماینده ای از افراطیون جمهوری خواه در فیلم وجود ندارد و نتیجه این شده که فیلم نشان میدهد آمریکایی های اصطلاحا نایس مشغول زندگی شرافتمندانه خود هستند که یک مشت از خدا غافل که معلوم نیست روس، چینی یا کره ای (از نوع شمالی اش) هستند، خواب و خوراک را بر این موجودات نجیب و صلح طلب حرام کرده اند.
البته آنجاییکه نوبت پاسخ به حمله می شود، همان موجودات صلح طلب و خوش قلب، تردید چندانی در ضرورت اصل پاسخ اتمی ندارند و به رغم اینکه کشور حمله کننده معین نمی باشد، انتقام از رقبای شرقی اجتناب ناپذیر تلقی می شود و فقط بحث بر سر این است که آیا باید یک نابودی تمام عیار در کره زمین ایجاد کرد یا با تعداد محدود بمب اتم، تر و خشک همزمان ادب شوند!
موقعی که فیلم به مسؤولیت آمریکا در پیش آمدن چنین فاجعه ای می پردازد، فقط از یک تعبیر کلی ما خانه مان را روی دینامیت بنا کردیم استفاده می نماید که حتی مرجع ضمیرش مشخص نیست که در مجموع نوع بشر مد نظر است یا سروران آمریکایی.
فیلم می خواهد بگوید که ایده منع اشاعه سلاح اتمی که پس از جنگ سرد بر ضرورت آن تأکید شده بود، باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد اما به این پرسش بدیهی پاسخ نمی دهد که چرا هرگاه از خطر بمب اتم سخن به میان می آید، بمب اتم غیر خودی ها محل نگرانی است و بطورمثال هیچ عیبی ندارد یک رژیم قلدر و آدمکش مثل اسرائیل، از این سلاح برخوردار باشد و حتی بتواند با مظلوم نمایی، مجوز حمله به تأسیسات هسته ای کشورهایی که بمب اتم ندارند را کسب کند.
خانه ای از دینامیت نشان میدهد که چه طور وقتی پای امنیت قطب لیبرال دموکراسی در جهان مطرح باشد، دموکرات و جمهوری خواه دیگر تفاوتی ندارند و ارزش های غرب مثل حقوق بشر، قوانین بین المللی و پلیس جهان بودن آمریکا از اولویت خارج می شود و چاره، خاکستر کردن رقباست تا یک وقت طمع سوءاستفاده و تحکیم قدرت به سرشان نزند.
این فیلم همینطور همگامی میدان و دیپلماسی را هم در آمریکا بخوبی نشان می دهد، جایی که دیپلمات آمریکایی در همسویی با فرماندهی نظامی، روسیه را تهدید به اقدام پشیمان کننده می کند، بدون اینکه گزینه صلح آمیز تضمین شده ای روی میز باشد.
منبع: javanbin.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب