شاهنامه اثر غیرقابل انكاری در دوران مشروطه دارد

شاهنامه اثر غیرقابل انكاری در دوران مشروطه دارد جوان بین: در دوره مشروطه کمتر دیوانی پیدا می شود که متاثر از شاهنامه نباشد و از عناصر اسطوره ای آن بهره نگرفته باشد برای همین است که شاهنامه اثر غیرقابل انکاری در دوران مشروطه دارد.


به گزارش عصر دوشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، نشست مجازی «روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی» ۲۷ اردیبهشت ماه با حضور چهره های ادبی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار شد.

دریا ارس سفیر ترکیه در ایران، بعد از صحبت های غلامعلی حداد عادل، علی رواقی، نظام الدین زاهدی، عبدالغفور لیوال و بهادر عبدالله یف (قسمت اول نشست) بیان نمود: درباره فردوسی در داخل و خارج از ایران پژوهش های زیادی صورت گرفته است، بنابراین تکرار آنان فایده ای ندارد؛ بر این اساس من به نکات ترجمه این اثر در زبان ترکی اشاره ای کوتاه خواهم داشت.

اولین ترجمه منثور شاهنامه به درخواست سلطان مراد دوم و در قرن ۱۵ میلادی صورت گرفته است که نیمی از شاهنامه را در بر می گیرد.

وی اضافه کرد: ترجمه های دیگری هم در این حوزه بوده است که مثلا سومین ترجمه از آن مهدی متخلص به درویش حسن و به درخواست عثمان دوم در قرن ۱۷ صورت گرفته است؛ درویش حسن فقط توانسته است که یک سوم شاهنامه را ترجمه کند و ترجمه های دیگری هم (مانند ترجمه موجود در کتابخانه آنکارا) وجود دارند که مترجم آن معلوم نیست.

ترجمه کامل شاهنامه در زبان ترکی اثری است از پرکارترین متخصص این حوزه نعمت یلیدریم هیئت علمی دانشگاه ارزروم است که در دو جلد و بسیار موفق ترجمه شده است.

فردوسی آزادی و آزادی خواهی را ارج می دهد

آذرمیدخت صفوی سخنور بعدی این مراسم با این شعر از فردوسی شروع کرد که

به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر

وی افزود: امروز ما در زمانی زندگی می نماییم که آغشته به زشتی و تاریکی است و احتیاج به فکری مثبت و سالم داریم که ما را به جهان همدلی نزدیک سازد.

همانگونه که مولانا می سراید که از محبت تلخها شیرین شود/ از محبت مسها زرین شود/ از محبت دردها صافی شود/ از محبت دردها شافی شود/ از محبت مرده زنده می کنند/ از محبت شاه بنده می کنند.

صفوی بیان نمود: سراینده نام شاهان، شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی از شاعران بزرگ و سترگ نه فقط ایران که جهان است که همت سرخورده ما را با بازمی گرداند و ما را به همدلی می کشاند.

رودابه و تهمینه و فریدون و... برای ما الگوی انسانی کامل و انسان دوست هستند و فردوسی همواره تاکید می کند که انسان باید انسان دوستی باشد و تلاش می کند از روی این شخصیت ها در دل ما برای انسان های دیگر محبت و عطوفت ایجاد نماید.

وی ضمن اشاره به شعر فردوسی اظهار داشت: بدو گفت کای پاک زاده پسر/ به مردی و دانش برآورده سر/ به من پادشاهی نهادست روی/ که رنگ رخم کرد همرنگ موی/ خم آورد بالای سرو سهی/ گل سرخ را داد رنگ بهی/ چو روز تو آمد جهاندار باش/ خردمند باش و بی آزار باش

نقش والای فردوسی نه حفظ زبان فارسی که حفظ هویت ایران و والاترین خصوصیت های اخلاقی جامعه ایرانی یعنی کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک می باشد.

صفوی توضیح داد: فردوسی آزادی و آزادی خواهی را ارج می دهد و ایران را همیشه کشور آزادگان می داند و به استعاره سرو آزاد را بعنوان نماد آزادی فردی و اجتماعی به کار می برد و حرکت کاوه بر ضد ضحاک در واقع حرکت فردوسی است برضد استبداد.

ازان چرم کاهنگران پشت پای/ بپوشند هنگام زخم درای/ همان کاوه آن بر سر نیزه کرد/ همانگه ز بازار برخاست گرد/ خروشان همی رفت نیزه بدست/ که ای نامداران یزدان پرست/ کسی کاو هوای فریدون کند/ دل از بند ضحاک بیرون کند

وی اضافه کرد: پس فردوسی را باید یک شخصیت و الگوی نمادین ضد استبداد قلمداد نماییم که با بیان جنگ خشونت را ترویج نکرده و با بیان آن این پدیده را مزمت می کند و باید که از چنین شاعری به علت چنین نگاهی تقدیر و بزرگداشت عرضه کرد.

فردوسی الگوی خیلی از شاعران پاکستانی بوده است

سلیم مظهر استاد زبان فارسی دانشگاه پنجاب پاکستان در ادامه ضمن اشاره به اهمیت خوانش زبان فارسی بیان نمود: خواندن زبان فارسی صرفاً در کلاس درس کافی نیست چون که این زبان در خلال قرن ها دو ملت را به هم نزدیک کرده و هنوز هم این پتانسیل را دارد و باید از آن بهره گرفت.

شاعران هر دو ملت در این مهم (نزدیک کردن دوملت به یکدیگر) نقش داشته اند که یکی از برجسته ترین آنها فردوسی است و شاهنامه؛ قرن ها مردم این سرزمین (پاکستان) اشعار شاهنامه را خوانده اند و از نام فردوسی آگاهی داشته و حتی از وی تقلید و پیروی کرده اند.

مظهر تصریح کرد: همچون پرآوازه ترین این افراد علامه محمد اقبال شاعر ملی پاکستان است که بسیار از فردوسی تأثیر پذیرفته است.

شاهنامه وطن است

گلرخسار صفی آوا شاعر خلقی تاجیکستان دیگر سنخنور این مراسم بود که ضمن بیان خاطره ای از یکی از جلسات شعرخوانی خود بیان نمود: شاهنامه وطن است.

وی در ادامه به خواندن یکی از اشعار خود در ارتباط با شاهنامه پرداخت که مضمون آن چنین بود که شاهنامه روح و وطن است، شاهنامه وطن بیمرگی و وطنی است که با شمشیر ربوده نمی شود؛ شاهنامه خرد است، ادب است و نفس است.

برای درک خرد باید از پهلوان پروری گذر کرد

محمد سرور مولایی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیگر سخنور این مراسم بود که در ابتدای صحبت خویش بیان نمود: آنجا که فردوسی سروده است که سخن هر چه گویم همه گفته اند/ بر باغ دانش همه رفته اند مضمون متناسب با سخن گفتن از فردوسی دارد که آدم های زیادی درباره او و حکمت وی سخن گفته اند.

وی اضافه کرد: لقب حکیم شایسته ابوالقاسم فردوسی بوده است و سوال من این است که آیا میتوان خوانشی حکیمانه از شاهنامه داشت؟

فردوسی شاهنامه را در یک نام و وجود و شخصیت خلاصه می کند که آن نام ایران است؛ ایرانی که دوران کودکی، نوجوانی، میانسالی و کهنسالی دارد و دوران اساطیری آن همان دوران زایش و بالندگی همین شخصیتی است که اسم ایران بر خود دارد. این دوران در شاهنامه دوران پلهوانی است که برای تثبیت ایران فعالیت می شود و تمام تصویر هویت ایران بر دوش پهلوانان است. شخصیت های پهلوانان در شاهنامه مستقل و به غیر از شاهان است.

سرور مولایی متذکر شد: پیام فردوسی این بود که در دوران تاریخی است که ایران تثبیت شده و بزرگمهر حکیم در شاهنامه با گشودن معماهای علمی نقش برجسته ای در این دوران دارد و گره ها را باز می کند؛ در دوران تاریخی خردمندان جلوه بیرونی ندارند و راس آنان شاه قرار دارد.

نکته مهم این است که تا زمانی که قهرمان پروری را دوست بداریم چندان خردمند نیستیم و تا زمانی که این تغییر صورت نگیرد پیام ضمنی فردوسی را درک نخواهیم کرد.

فردوسی بر تمامی شاعران بعد از خود اثر گذارده است

باقر صدری نیا عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی آخرین سخنور این نشست بود که بیان نمود: در دورانی بعد از فردوسی کمتر شاعری را میتوان پیدا کرد که متاثر از شاهنامه نباشد و حتی در منظومه های عرفانی که شاعران بعدی پدید آورده اند از روایت های شاهنامه برای روایت های اخلاقی بهره گرفته اند.

وی افزود: نکته ای که من می خواهم به آن بپردازم بهره گیری شاعران عهد مشروطه (به عنوان نمونه و تنها بخشی از شاعران بعد از فردوسی) از داستان های اساطیری شاهنامه است.

در دوره مشروطه کمتر دیوانی پیدا می شود که متاثر از شاهنامه نباشد و از عناصر اسطوره ای آن بهره نگرفته باشد؛ شاعران این دوره متناسب با زمانه خود جهت القای اندیشه های سیاسی برای القای مفاهیم میهنی و شور وطن خواهی از اشعار شاهنامه بهره برده اند.

صدری نیا اضافه کرد: مثلا آنگاه که در صدد برانگیختن مردم بر ضد استبداد روزگار خود هستند از روایت کاوه و ضحاک بهره می گیرند تا این لزوم را عینی تر نشان دهند؛ همچون فرخی یزدی در چندین جا از این روایت بهره گرفته است. درصورتیکه می گوید: خونریزی ضحاک در این ملک فزون گشت/ کو کاوه که چرمی به سر چوب نماید/ کــو دسـت تـوانـا کـه بـه گــلـزار تـمـدن/ هر خار و خسی ریخته جاروب نماید/ ای شحنه بکش دست زمردم که در این شهر/ غیر از تو کسی نیست که آشوب نماید/ هــر کـس نـکـنـد تـکـیـه بـر افـکـار عـمـومی/ او را خـطــر حـادثـه مـغـلــوب نـمـایـد/ کو کاوه که چرمی به سر چوب بمالد

یا عارف قزوینی که در جای دیگری می گوید: نابود باد ظلم چو ضحاک مار دوش/ تا بود و هست کاوه حداد زنده باد/ دل خوش نیم ز خضر که خورد آب زندگی/ آن که او به خضر آب بقا داد زنده باد؛ مقصود این است که شاعران متناسب با مفهومی که در ذهن داشتند از روایت حماسی متناسبی اسفتاده کرده ند.

وی اضافه کرد: مثلا وقتی برصدد برانگیختن مردم بر ضد نفوذ استعمار روس و انگلیس هستند با عنایت به شخصیت سلم و تور و در شاهنامه با ایرج در ماجرای فریدون و تقسیم قلمرو خود میان فرزندانش با توجه خصوصیات انگلیس و روس در تلقی مردم و حقیقت تاریخی روس اظهار نظر کرده اند و روس را تداوم تور و انگلیس را تدوم سلم تلقی کرده و از این طریق خواسته اند تا مکر و دغل بازی انگلیس و شخصیت فاقد عطوفت روس را به صورت عینی برای خوانندگان نشان دهند و در عین حال دشمنی روس و انگیس را ریشه دار نشان دهد.

همچنان که فرخی یزدی می سراید که

عید جم شد ای فریدون خو بت ایران پرست
مستبدی خوی ضحاکی است این خو نه ز دست

حالیا کز سلم و تور انگلیس و روس هست
ایرج ایران سراپا دستگیر و پای بست

به که از طریق تمدن ترک بی مهری کنید
در ره مشروطه اقدام منوچهری کنید

در حقیقت این شاعران با استفاده از روایت های حماسی و اسطوره ای در حال مضمون آفرینی و نشان دادن ساختمان تصاویر خیالی خود و ایماج های شعری خود هستند؛ گرچه در این مورد شاعر تصنعی به سمت روایت های حماسی رفته اما میتوان دلبستگی میهنی شاعر را دید؛ همچنان که فرخی یزدی سرده است که تا کیومرث بهار آمد و بنشست به تخت/ غنچه پوشیده چو هوشنگ زمردگون رخت

فرخی یزدی در جای دیگری هم می گوید:

این همان ایران که منزلگاه کیکاووس بود

خوابگاه داریوش و مامن سیروس بود

جای زال و رستم و گودرز و گیو و توس بود

نی چنین پامال جور اینگلیس و روس بود

این همه از بی حسی ماست که افسرده ایم

مردگان زنده بلکه زندگان مرده ایم





منبع:

1400/02/27
18:37:49
5.0 / 5
1069
تگهای خبر: جامعه , جوان , دانشگاه , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۶ بعلاوه ۴
جوان بین Javanbin
javanbin.ir - حقوق مادی و معنوی سایت جوان بین محفوظ است

جوان بین

اخبار جوانان و نوجوانان