اخلاق در مسلخ جهل
به گزارش جوان بین نایب رییس انجمن علمی حقوق کودک ایران ضمن اشاره به قتل هولناک زن جوان اهوازی بدست همسرش اظهار داشت: پیامدِ ناخوشایند این جنایت، انتشار گسترده تصاویر آن و ولعِ بیمارگونه ای است که پا از دایره آگاه سازی و اطلاع رسانی فراتر گذاشته، رشته ای از انزجار و نفرت پراکنی ایجاد می کند، عقده گشایی ها و تسویه حساب های سیاسی را پیش می کشد؛ مسئله ای که شناعت حادثه را شدت بخشیده و با ایجاد تناقض گونه ای از قبح زایی و قبح زدایی، بیم خطر را بیشتر و مسأله را بغرنج تر کرده است.
به گزارش جوان بین به نقل از ایسنا، محمود عباسی، مدیر دپارتمان اخلاق زیستی کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو و نایب رییس انجمن بین المللی اخلاق زیستی اسلامی در یادداشتی که آنرا در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: جنایتی که این روزها در اهواز رخ داد، دشنه ای بر پیکره اخلاق بود که نفس های فرهنگ را به شماره انداخت و روح ارزش های انسانی را در ورطه انحطاط قرار داد؛ مصیبتی موجع و واقعه ای جانکاه که خراشی عمیق بر چهره جان دغدغه مندانِ تعالی فرهنگِ این مرز و بوم برکشید و بار دیگر زنگ هشدار سقوط فرهنگی را در سراشیبی اخلاق به صدا درآورد.
وی ضمن اشاره به حادثه قتل مادر اهوازی با اعلان اینکه «امروز با قتل فجیع یک همسر، یک مادر و یک کودک! ولو خطاکار، مواجه بوده ایم؛ ناهنجاری هولناکی که علل، عوارض و ابعاد پیچ و تاب خورده اش را در وجوه مختلف بایستی بازشناخت تا علاجی برایش چاره کرد» نوشته است: پیامدِ ناخوشایند این جنایت، انتشار گسترده تصاویر آن و ولعِ بیمارگونه ای است که پا از دایره آگاه سازی و اطلاع رسانی فراتر گذاشته، رشته ای از انزجار و نفرت پراکنی ایجاد می کند، عقده گشایی ها و تسویه حساب های سیاسی را پیش می کشد و خواسته یا ناخواسته طیف های مختلف جامعه خصوصاً کودکان را از حیث سلامت روان و احساس امنیت در معرض مخاطره شدید قرار می دهد. مسأله ای که شناعت حادثه را شدت بخشیده و با ایجاد تناقض گونه ای از قبح زایی و قبح زدایی، بیم خطر را بیشتر و مسأله را بغرنج تر کرده است. اینک احساسات جریحه دار شده جامعه، دیگر نمی تواند یا نمی خواهد نگاه واقع بینانه ای به این ناهنجاری ها بیاندازد و بیم آن می رود که وجدان جمعی با چشمی بسته، واکنش هایی تند و ناهمگون و کینه ها و خشم هایی فروخورده را برگزیند که نتیجه ای جز سقوط در شکاف های اجتماعی و گرداب های اخلاقی در پی نخواهد داشت.
عباسی با تاکید بر این که «آنچه در این میانه بلوا، آتش به دامان اندیشه یک حقوقدان می کشد و دغدغه او را دردمندانه بر می انگیزد، تحلیل علّی این واقعه و راهبردهای پیشگیری و کنترل چنین وقایعی در آتیه است» افزوده است: باید رسالتی سترگ برای جامعه علمی و پژوهشی کشور و رسالتی افزونتر بر دوش سیاستگذاران و مدیران این مرز و بوم که گوش شنوا و چشم بینای این مردم باشند و از خواب غفلت برخاسته، در راه صحیح برنامه ریزی راهبردی، تصویب قوانین راهگشا و اجرای قاطع آن، قرار گیرند.
از نظر مدیر دپارتمان اخلاق زیستی کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو «تحقق این قسم جنایات سه سویه اصلی دارد که کنش و برهم کنش آن-ها، زمینه ساز چنین فجایعی است؛ سویه فردی؛ سویه فرهنگی و سویه حاکمیتی.
در سویه فردی، دو بعد درونی و بیرونی شامل مسائل ژنتیکی، روانشناختی و تربیتی، کانون توجه است. بدون تردید قساوت و جسارت انجام چنین اعمالی سائق های رفتاری شخصی و خانوادگی حائز اهمیتی خواهد داشت که در زمان و مکان کافی شناسایی، کنترل و جهت دهی نشده است. در این خصوص، جای خالی آگاهی بخشی، مشاوره، درمان و ارتقای جایگاه خانواده و کیفی سازی نهادهای آموزشی در جامعه، ارتباط ناکارمدی ها و خلأها در این حیطه را با چنین مصائبی، به وضوح نمایان می کند.»
ایشان سپس یادداشت خود آورده است: در دیگر سو، سویه فرهنگی، به رسوم و عقاید باطلی بر می گردد که اغلب عاری از پشتوانه دینی و اخلاقی بوده و حاصل کنش های کژگونه ارتباطات انسانی در پاره ای از جوامع و در بستر تطورات بومی و قبیله ای هستند. این که حق طلاق و مفارقت زوجین بعنوان حقی مشروع در یک جامعه برمبنای انگاره ای فرهنگی انکار می شود و آزادی های زن و حقوق شهروندی او که طبق موازین شرعی و قانون اساسی به وی بخشیده شده در حصار تعصب و غرور قرار می گیرد، برایند القائات غلط فرهنگی بر الگوها، بینش ها و رفتارهای انسانی است. چنین افکاری خود برونداد سنت هایی در گذشته است که بجای تعدیل و ترقیق؛ گاه در فرایندی افراط گونه، تشدید و تغلیظ شده اند. سننی چون «نهوه» و «فصل» که برخی پژوهشگران حوزه جامعه شناسی به آن اشاره داشته اند از این قسم است. آنچه که به افرادی با تعلقات قومی و قبیله ای اجازه مداخله در سرنوشت و تعرض به جان و شخصیت شهروندان را داده؛ با تصور موهوم این که چنین اعمالی لکه ننگ را از دامان قبیله می زداید و عزت و شرافت از دست رفته را به ارمغان می آورد؛ و شوربختانه آن که این ناهنجاری، از حمایت فکری طیف هایی از اجتماع پیرامون خود نیز برخوردار می شود.
وی در بخش دیگری از یادداشت اینطور نوشته است: اما در جایگاه بعدی نوک پیکان انتقاد متوجه سویه حاکمیتی به مفهوم مولفه ای است که هم از حیث در اختیار داشتن امکانات برای کنترل و مدیریت تحول در سویه های فردی، خانوادگی و فرهنگی، جایگاهی شاخص یافته و هم اینکه در مقام جعل قوانین و اجرای قاطع آنها نقشی پیشگیرانه به خصوص در کوتاه مدت و تا قبل از تحقق اهداف آرمانی در زمینه های اخلاق و فرهنگ، ایفا می کند؛ پس بخش مهم و عاجلی از انتظارات نسبت به سویه حاکمیتی به تقنین و اجرای مجدانه قوانین بر می گردد؛ این یعنی، شناخت و پذیرش خلأها، شکاف ها و بسترهایی که در قلمرو قوانین، منجر به سربرآوردن چنین جنایاتی می شوند و بالمآل، بهره گیری از سازوکارهایی که زمینه بروز چنین فجایعی را تا حد امکان بر می چیند. از پدیده کودک همسری و کودک مادری گرفته تا دفاع موثر در مقابل خشونت مقابل زنان، سرنخ هایی است که این لطمه های گزنده به دست می دهند. بخش مهمتر اما، استحاله خرده فرهنگ های بیمار است؛ البته که کژی های فرهنگی را نمی توان با تصمیمات سطحی و اقدامات بطئی، راست و هموار کردد و این حوزه نیازمند تحولی نرم و عمیق در بستر زمان برمبنای برنامه ای ساختارمند توأم با اهتمام در آموزش هدفمند بمنظور محو سنت های ناسازگار با نظم عمومی و اخلاق حسنه در جامعه است.
عباسی در آخر «تدوین برنامه ای ملی با مشارکت تمامی نهادها خصوصاً نهادهای آموزشی، فرهنگی، بهداشتی، اقتصادی و همچنین، رسانه ها» را ضروری عنوان و آورده است: آری؛ امروز باید با گذشتن از تعصبات دو قطبیِ سیاه نمایی - نادیده انگاری و سیاست زدگی – ملاحظه گرایی، همّ و غم خویش را بر دغدغه های انسانی و اخلاقی، معطوف نماییم تا از خاکستر این سوگ عظیم اجتماعی، اجماع و اراده ای قوی برای برون رفت از بحران در میان کنشگران و دلسوزان این آب و خاک، با پیشقراولی دولت و نهادهای فرهنگی و جنبش های مردمی، شکل بگیرد.
منبع: javanbin.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب